بــوی ِکــاغــذ هــایِ کــاهــی :)



داشتم مطالب قدیمی وبم که پیش نویس بودن

رو نگاه میکردم رسیدم به این خاطره

چند سال پیش سر کلاس بودیم استاد

 سوال ها رو که گذاشت روبه رومون به بچه ها میگفت

یه کیف بذارید وسط ، من ک تنها مینشستم 

به شوخی گفتم منم کیف بذارم ؟

استاد گفت تنهایی ؟

دوباره به شوخی گفتم خیلی وقته .

کلاس رفت هوا ،استاد خودش کلی خندید

بعد همیشه استاد میخواست

سربه سرم بذاره میگفت هنوز تنهایی؟

میگفتم تنهایی تقدیر من نیست ترجیح منه

پ ن :لبــــخـــ:)ـــنــد فراموش نشه مهربوناا :))


داشتم مطالب قدیمی وبم که پیش نویس بودن

رو نگاه میکردم رسیدم به این خاطره

چند سال پیش سر کلاس بودیم استاد

 سوال ها رو که گذاشت روبه رومون به بچه ها میگفت

یه کیف بذارید وسط ، من ک تنها مینشستم 

به شوخی گفتم منم کیف بذارم ؟

استاد گفت تنهایی ؟

دوباره به شوخی گفتم خیلی وقته .

کلاس رفت هوا ،استاد خودش کلی خندید

بعد همیشه استاد میخواست

سربه سرم بذاره میگفت هنوز تنهایی؟

میگفتم تنهایی تقدیر من نیست ترجیح منه

پ ن :لبــــخـــ:)ـــنــد فراموش نشه مهربوناا :))

 پ ن  : به نظرم تنهایی خیلی بهترهــ

نسبت ب اینک بخوایم ب هر ادمی
اجازه ورود ب زندگی مون رو بدیم
و شخصیت خودمون رو زیر سوال ببریم.

همین الان کپی پیستی ک کردی

رو جایگذاری کن  ببینم

اخرین چیزی که کپی کردین چیه

مدیونید اگ تݝییرش بدید

پ ن : من تا حالا چالشی نذاشته بودم

الان که گذاشتم از همه هم دعوت 

میکنم بذارن وبشون جالب میشه

پ ن مهم :لبــــخنــــ:)ــــد فراموش نشه:))



امروز رفتم کتابخونه.

همیشه میرفتم البته برا امانت گرفتن کتاب

اما امروز برا درس خوندن رفتم.

تجربه خوبی بود برنامه م از فردا همینه

وسط ی کتاب ی برگه گذاشتم لبخند بزن :)

حالا هر کی دید لبخند میزنه :))

بعد هم زیر نم نم بارون قدم زدم

 تا ایستگاه تاکسی هوا عالی و خیابون

 خیس بارون برگ درختا ک خیس بودن و

اب میچکید حس عالی دلم ک درونی لبخند میزد

تماشای دختربچه های دبستانی وشادی کودکانه شوون

 سوار تاکسی شدن و از شیشه تاکسی بیرون رو نگاه کنی

که هر ادمی رو میدیدم واسش ارزو میکردم

 حال دلش عالی بشه یهویی

بعد که رسیدم خونه مامان منو در

اغوش گرفت و واسم عصرونه چای

و کلوچه اورد خسته نباشی دخترم

مگه میشه ادم حالش خوب نشهه

 شکرت خداجونم :))

شکرت:))

لبخند فراموش نشه مهربوناا 


ما یه بار دعوامون شد

یارو ، با موتور افتاد دنبالمون با دمپایی ابری

میزد  شیشه ماشینو بشه

پ ن ۱: بخند لطفا  

پ ن۲ :بابا ابجی نازی رو بوسید

و گفت دختر گل باباا

ژست حسودی گرفتم و گفتم

عه پس من چی نازی فقط دخترگلتهه

مامان گفت بی نام تو بزرگ شدی

هنوز انتظار داری بابات مث

بچه گی هات ببوسه تورو حسود خانمم

بعد ک اومدم تو اتاق مامان ب بابا گفت

باید ب هردوشون ب یک اندازه محبت کنیم

من حسودیم نشد اصلا

الان دارم با خودم فک میکنم

چرا پدر و مادر ها فک میکنن،بچه ها ک

بزرگ شدن دیگ نیازی ب محبت های

بچه گونه ندارن درحالی ک برعکس

من ک دخترم تو این سن باید بیشتر محبت

کنن بهم بچه گی هام ک یادم نیست

،اصلا یادم نیست محبت های بچه گیم

درحالی ک میدونم وقتی ب دنیا اومدم

چقد همه شون دوستم داشتن و با اومدن

من خوشبختی شون کامل شد

عزیزدل همه اقوام بودم

پ ن ۳: لبــــخــنــــ:)ــد فراموش نشه :))))))


دلتون بسوزه.من امروز با عشقم
 رفته بودیم دور دور.
واسه همین تا الان نبودم.
البته این که کپی بود ولی مطمئن باشید 
منم یه روزی این پستو میذارم
حالا می بینید
راستی یه سواال
به نظرتون
ویلامو تو ولنجک بفروشم وبرم 
سواحل پرتوریکو بهتره
یا قرصامو بخورم بخوابم؟
پ ن : 
شبتون بخیر مهربوناا

خوشگلا ،کامنت بذارن 

ببینم چند نفر خوشگل تو

بیان داریم

پ ن مهم :به نظر من هیچ آدمی زشت

نیست همه خوشگل و زیبا هستن آدم دلش نباید زشت باشه 

زشت اون دلیه که مهربونی کردن رو فراموش کرده

کینه رو مهمون دلش کرده لبخند نمیزنه پس هیچ ادمی زشت

نیست اینم برا دوستانی که اعتماد ب نفس پایین دارن

و خودشونو زشت خطاب کردن دلت زیبا باشه جوون

چهره که مهمون خاک میشه 

و از آدم یه خاطره با قلب خوشگل

میمونه

+لبخند فراموش نشه:))


گفتم شاید مثل من الان حوصله تون سررفته

باشه،، بیاین توصیف بازی

شما منو توی یه جمله توصیف کنید

اگه منم ازتون شناخت داشته باشم

شمارو هم توصیف میکنم 

از بیکاریه خو چیکار کنم

+هر کی هم انلاینه بیاد این

پست کمی گپ بزنیم

+بابا و مامان و نازی رفتن مهمونی

منو داداش احسان هم خونه ایم

فوتبال تماشا میکنیم چی میشد

منم الان مهمونی بودم یعنی شام

چی دادن



مامان جان رفته بود انجمن اولیای نازی خواهر کوچیکه

حالا وقتی برگشت نشست حرفای مشاور رو تعریف میکرد
واسه من 
+ وای بی نام چقد این مشاور خوب حرف میزد
چه رنگ لباسش قشنگ بود میگفت 
اگر که بچع هاتون گوشه گیر هستن
خونه اقوام نمیان میخان تنها باشن
پرخاشگر هستن این ها از فجای مجازیه
خندیدم میگم مامان فجای مجازی اشتباعه
بگو فضای مجازی
میگه حالا هر چی ،، آقا مامان من 
خیلی بدش میاد سوتی بده و من درستشو بگم
بعد میگه بی نام همه این چیزا رو ک گفت
دیدم همه شما دارید
باباجان گفت بی نام که خیلی توی فضامجازی نیست
مامان گفت کلی میگم
بعد بابا گفت میگم بی نام تو از حساب من شارژ میخریدی؟؟
خندیدم گفتم عه لو رفتم
بابا ، با خنده گفت همیشه از حساب من شارژ و بسته
میخریدی گفتم خب معلومه نمیرم که از پول تو
جیبی خودم بگیرم زرنگم
بابا ب مامان گفت امروز مشاور میاد
منطقه پیامش اومده توام برو
مامان:عه میخواستم با خانم های همسایع
بریم پیاده روی هوا خوبه سرسبز هم ک هست
گفتیم بریم یه هوایی بخوریم
حالا تو میگی من برم پیاده روی 
یا جلسه مشاور بابا : برو این جلسه همه میرن
بهتره مامان : اهان باشه
من : مامان برو ببین دیگ چی راجع ب
فجای مجازی میگن
حالا نیم ساعت بعد : مامان : من رفتم پیاده
روی خدافظ 
حالا خوشم میاد به بابا گفت میرم جلسه
حالا اخر تصمیم خودشو گرفته
حالا من و بابا
بعد هم با، بابا رفتم جایی
کلی هم خوراکی خوردیم 
مامان هم نبود بگه ضرر دارن نخورید

چند روز پیش با، باباجون رفتم رانندگی

اونم تو دل طبیعت من عاشق رانندگی
و عاشق طبیعت به به چه شود
عجیب حال دل آدم خوب میشهه
حال دلم عالی بود ،، درختای بلندی
که دو طرف جاده بودن ،،،زیبایی خاصی
رو به جاده میبخشیدن ❤
داشتم حرکت با دنده عقب رو تمرین
میکردم یه ماشین مدل بالا اومد
بابا گفت حواست باشه نزنی به این
بدبخت میشیم مدل بالاعه ماشینش
به بابا گفتم بابا فعلا هیچی نگو بذار تو
سکوت رانندگی کنم یه سوال ازش پرسیدم
جواب نداد میگم بابا چرا جواب نمیدی؟
گفت خودت گفتی هیچی نگم سکوت کنم
من:
بعد رانندگی با ،مامان و بابا و خواهرجان
نشستیم چایی خوردیم ،خوردن چایی
اونم توی هوای سرد  ☕
بعد بلند شدم تو طبیعت قدم زدم
تپه ای پر از گل های رنگارنگ 
دراز کشیدن تو طبیعت و سکوت قشنگ
طبیعت بدون صدای بوق ماشین ها
فقط صدای شرشر اب رودخونه پایین تپه
و پرنده ها به گوش میرسید ،،،
روی شن های کنار اب اسممو نوشتم
و سنگ مینداختم تو اب کار همیشگی من :))
طبیعت به من آرامش میده 
آرامش پر از آرامش 
زندگی تون پر از آرامش
لبخند فراموش نشه مهربونا :))
+
عصر با دوست جان رفتیم
بازار خرید واسه روز مادر
چیزی پسند نکردیم اون لباس
خرید منم گل خریدم
بعد واسه خودم کفش خریدم
Zجان اصرار میکرد اون رنگ رو‌شن
رو بگیرم گفتم خواهر من
این رنگش خیلی جیغه 
رنگ جیغ اونم با چادر اخه؟
یه جوری بود کالباسی صورتی خریدم
نمیدونم کالباسیه یادصورتی یه چیزی
مابین این دو رنگ
بعد میگن اقایون رنگها رو نمیشناسن
خانم ها رنگ شناس هستن 
الان گل رو به مامان دادم
بوسش کردم و گفتم روزت مبارک
قربونت بشم کلی شاد شد و دعا کرد واسم
قربون صدقه م رفت
مامان خیلییی دوستت دارم خدا از عمر من
بگیر به عمر مامانم اضافه کن
همه اینو میدونن تو واسمـ عزیز جونی
دل منم شک نداره که تو  واسه دلم میمونی
 مامان مهربونم و همه مامان های عزیزدل
روزتون مبارک فرشته های خوش قلب
پ ن ها:
سلامممم حالتووون چطورههه
انشاءلله که حال دلتون عالی باشه
دوباره میگم :
لبخند فراموش نشه مهربونا :))


چند روز پیش با، باباجون رفتم رانندگی

اونم تو دل طبیعت من عاشق رانندگی
و عاشق طبیعت به به چه شود
عجیب حال دل آدم خوب میشهه
حال دلم عالی بود ،، درختای بلندی
که دو طرف جاده بودن ،،،زیبایی خاصی
رو به جاده میبخشیدن ❤
داشتم حرکت با دنده عقب رو تمرین
میکردم یه ماشین مدل بالا اومد
بابا گفت حواست باشه نزنی به این
بدبخت میشیم مدل بالاعه ماشینش
به بابا گفتم بابا فعلا هیچی نگو بذار تو
سکوت رانندگی کنم یه سوال ازش پرسیدم
جواب نداد میگم بابا چرا جواب نمیدی؟
گفت خودت گفتی هیچی نگم سکوت کنم
من:
بعد رانندگی با ،مامان و بابا و خواهرجان
نشستیم چایی خوردیم ،خوردن چایی
اونم توی هوای سرد  ☕
بعد بلند شدم تو طبیعت قدم زدم
تپه ای پر از گل های رنگارنگ 
دراز کشیدن تو طبیعت و سکوت قشنگ
طبیعت بدون صدای بوق ماشین ها
فقط صدای شرشر اب رودخونه پایین تپه
و پرنده ها به گوش میرسید ،،،
روی شن های کنار اب اسممو نوشتم
و سنگ مینداختم تو اب کار همیشگی من :))
طبیعت به من آرامش میده 
آرامش پر از آرامش 
زندگی تون پر از آرامش
لبخند فراموش نشه مهربونا :))
+
عصر با دوست جان رفتیم
بازار خرید واسه روز مادر
چیزی پسند نکردیم اون لباس
خرید منم گل خریدم
بعد واسه خودم کفش خریدم
Zجان اصرار میکرد اون رنگ رو‌شن
رو بگیرم گفتم خواهر من
این رنگش خیلی جیغه 
رنگ جیغ اونم با چادر اخه؟
یه جوری بود کالباسی صورتی خریدم
نمیدونم کالباسیه یادصورتی یه چیزی
مابین این دو رنگ
بعد میگن اقایون رنگها رو نمیشناسن
خانم ها رنگ شناس هستن 
الان گل رو به مامان دادم
بوسش کردم و گفتم روزت مبارک
قربونت بشم کلی شاد شد و دعا کرد واسم
قربون صدقه م رفت
مامان خیلییی دوستت دارم خدا از عمر من
بگیر به عمر مامانم اضافه کن
همه اینو میدونن تو واسمـ عزیز جونی
دل منم شک نداره که تو  واسه دلم میمونی
 مامان مهربونم و همه مامان های عزیزدل
روزتون مبارک فرشته های خوش قلب



امشب یه وب رفتم فک میکردم دختره،

بعد یاد یه سوتی پارسال م افتادم

یه شبکه اجتماعی عضو بودم 

که اولین و اخرین بود حوصله 

شبکه های اجتماعی ندارم

تو اون صفحه من هیچ وقت با اقایون

حرف نمیزدم باهمه شون سازگاری نداشتم

دشمن خونی من بودن

بعد یکی بود وقتی انلاین میشد

منو صدا میزد سلام عزیزم خوبی

منم میگفتم سلاامم قربونت عزیزدلمم

این موضوع تا یک ماه ادامه داشت تا اینکه

یه روز که دوباره صدام زد و منم گفتم خوبم اجی

و همه استیکر خنده فرستادن

فهمیدم اون پسره نه دختر /:

اخه اسمش دخترونه بود واقعا 

تو نت سرچ کردم دیدم اسم پسره

خیلیی خجالت کشیدم خیلیی بد بود این سوتی من

خداروشکر بعد فهمیدم چند سال ازش بزرگترم

کلا دیگه نموندم اونجا


سلام  سلام انشالله که حال دلتون عالی باشه

سپاس از دوستانی که منو به چالش آینده من

 دعوت کردن و منم دوستانی که دنبال کننده 

وبم هستن رو به این چالش دعوت میکنم

 چالش آینده من یعنی تصورتون  از چند

 سال آینده تون رو بنویسید منم تصورم رو 

از ۷,۸ سال آینده در ادامه مطلب نوشتم.

.البته دیدم دوستان عاشقانه نوشتن 

منم عاشقانه نوشتم

پ ن ۱ : عاشقانه ای بی مخاطب 

پ ن ۲:

دیگر وبلاگ من کلیک کن

پ ن ۳:  لبخند فراموش نشه مهربونا

من : + سرت تو برگه خودت باشه

-خانم معلم من ؟ من اصلا تقلب نکردم

+درخواست ویدیو چک بدم ؟

-نهه خانم آنچه عیان است چه حاجت به ویدیو چک  است

+میخندم و میگم امتحانت رو بنویس الان زنگه

دنگ پیغام رو باز میکنم و با دیدن اسم مامان لبخند دندون نمایی میزنم 

قبادی از ته کلاس میگه خانم نیکی (نیکی فامیلی مستعارمن)

-خانم نیکی نامزدتونه که لبخند زدید

خودکار رو به طرفش نشونه میگیرم و میگم خانم کنجکاو امتحانتو بنویس  

مامان:سلام عزیزم کی میای خونه ؟

من : یه ساعت دیگه خونه م ✔✔

مامان : پس اونجا چیزی نخور زودتر ییا ته چین داریم .

دینننگگگگ

زنگ مدرسه به صدا در میاد از مدرسه بیرون

 میام هوا ابریه و منم عاشق این هوا ماشین نیاوردم

 تایکم پیاده روی کنم تو راه به درختای

دو طرف جاده نگاه میکنم حال دلم عالی میشه

 توی پیاده رو به فروشگاه ها نگاه گذری میندازم 

و میرسم به ایستگاه تاکسی 

*محلهه گل یاس یه نفر

(گل یاس اسم مستعارمحله ما )

کنار شیشه میشینم

بارون اروم اروم شروع میکنه به باریدن خستگی یه روز کاری ازم فراری میشه 

به لبخند به بیرون نگاه میکنم به شهر به ادم ها

 با خودم فک میکنم  الان به چی فک میکنن؟ 

دغدغه شون چیه ؟ حال دلشون خوبه ؟

 ساز زندگی شون کوکه؟ تو فکر و خیال خودمم 

که پیغامی دریافت میکنم با دیدن اسم

 نامزدجان لبخندی میزنم :))

نامزد- : سلام خسته نباشی ❤

من+ : سلام ممنونم سرکاری؟

-اره یکم سرم شلوغه ،حالت چطوره مهربونم 

+عالــی❤

-راستی مامانت منو ناهار دعوت کرده بیت شما

+دیدم مامان پیام داد زودتر برم خونه و غذا نخورم مدرسه نگو برا داماد جونش غذا پخته

-بعلهه اونم غذای مورد علاقه م رو

یه داماد که بیشتر نداره دامادها هم که خیلی عزیزن حالا حسودی نکن میخواستم بت بگم برا چاپ کتاب جدیدت با ناشر جدید حرف زدم اومدم خونه برات تعریف میکنم اون سناریوت رو هم تموم کن مشتاق خوندنشم

+جدییی میگییی وای ممنونمم

-خواهش عزیزدل فقط ته چین سهم تو رو نگه دار واسه من 

+من که میدونم برا غذا داری میای خونه ما و دیدن من برات مهم نیست :/

-خوشم میاد باهوشی

+اذیتت نکنن حرص آدمو در میاری

-آدم ؟من که آدمی نمیبینم اهاان خودتو میگی ؟ مگه تو دیوونه آدمی ؟

+بلاکت میکنمااا

-بلاک کن از خونه تون ک نمیتونی بلاکم کنی من میام ته چین جونم رو نوش جان میکنم

+شیکمو

-خیلی حسودی بی نام، تو پست اول وبت که به حلیم حسودی ت شد الانم به ته چین

+خداافظ خدا شفات بده

خنده م میگیره

-خدافظ عزیزدل من خونه تونم زودتر بیا دلتنگتم

+منم دلتنگم که با دیدنت میدونم هر بار دلم جون تازه ای میگیره

-❤

*دیوونه خونه مونه منو سرکار گذاشت

آقا من همینجا پیاده میشم

از تاکسی که پیاده میشم شدت بارون بیشتر میشه☔

 با سرعت به طرف خونه میرم شاید هر کسی

 الان منو ببینه فکر میکنه به خاطر خیس نشدن

 زیر بارونه که دارم با عجله میرم اما  من به

 خاطر دیدن حضرت یار و دلتنگیه که به 

سرعت به طرف خونه میرم


روزنوشتی از روز قبل 

روز قشنگی بود امروز بارون قشنگی هم میبارید

 تو کتابخونه از پنجره به بیرون نگاه میکردم به 

بارون و زیر لب میگفتم بارون صدای احساسه  :) 

 بعد برا ناهارم پیتزا خریدم و خواستم یه نفره به 

خودم خوش بگذرونم از گلوم پایین نرفت تنهایی 

و اوردمش خونه تو تاکسی یه پیرزن نشسته بود

 که منتظر همسرش بود همسرشو که دید صداش 

زد پیرمررد پیرمررد بیا ،، پیرمرد وقتی همسرش رو دید خوشحال شد متوجه شدم تو بارون تو بازار همدیگرو 

گم کرده بودن صاحب فروشگاهی ک پیرمرد رو پیدا 

کرده بود گفت مادر این همسرت خودشو کشت بس که گریه کرد پیرزن خندید دندون نداشت و بامزه تر میشد خنده ش گفت اخه پیرمرد کی با من پیرزن کار داره دیدی پیدا شدم ،،

+ با خودم فک کردم چقد عشق و علاقه ادم قدیمی ها پررنگ تر و ساده تر اما باصفاتره ،، چقد ساده همو دوس دارن هیچ وقت  دوستت دارم رو به زبون نمیارن ،،، یادمه یه دوستی برام تعریف میکرد که 

به مامان بزرگم گفتم بابابزرگ تا حالا برات 

گل خرید ؟ مامان بزرگم گفت همه دامن هایی

که برام خرید گلدار بودن :)

چقد ساده چه عاشقانه ساده ای

چقد مثبت اندیش :)

 و با رفتارشون ابراز محبت میکنن،،، 

به بارون نگاه کردم و دوباره باخودم گفتم خدایا شکرت چه حس خوبی :)  در اخر کتاب شعر فروغ فرخزاد رو خوندم و دیگه قلبم پر شده بود از حس و حال قشنگ و بعد هم با 

ذوق از کتابخونه بیرون اومدم و دربست محله گل یاس :))

+این آهنگ ! هر وقت حالم خوب باشه گوش میدم

عیدتون پیشاپیش مبارکاااا باشه

+چهارشنبه سوری نپرید رو آتیش اخه

جیگر طاقت حرارت نداره خخخ

+لبخنـــ:)ـــد فراموش نشه مهربونا

+

دریافت






خب خب اینم اولین پست ۹۸ کاغذ های کاهی من :) 

سلام انشالله که حال دلتون خوب باشه:) 

امروز دیگ دلم تنگ شد برا نوشتن اینجا 

 هر چی فکر کردم چی بنویسم چیز خاصی

 ب ذهنم نرسید پس یه چند دقیقه بنویسم

 هر چه از دل براید خوش اید برایم فک میکردم

 چی اتفاق بیفته ک دنیا قشنگ تر بشه همه لبخند بزنن

 همه مهربون تر بشن بنظر شما چی اتفاق بیفته دنیا

 قشنگ تر میشه :) ب نظر من که دنیا خیلی قشنگه خیلی :) 

دیدید اون زباله جمع کن هایی که میون زباله ها دنبال یه

 چیز به درد بخور میگردن البته این خیلی دردناکه.

 میدونید منم همینجورم  من شاید بدترین

 روزای زندگیمم تو اون روزای بد میگشتم 

از لا ب لای روزای تلخ

 و سخت یه چیز قشنگ پیدا کنم یه لحظه ناب و قشنگ .

 که حالم رو بهتر کنه.یادمه یه شب تو جاده 

ماشین خراب 

شد یازده شب بود و صدای حیوون های 

وحشی بیابونی

 ترس انداخت به جون همه مون ، شاید اون لحظه همه 

کلافه بودن اما اون لحظه برای من قشنگ بود

 اینکه فرصتی شد تا آسمون شب رو ببینم 

نمیدونید چقد قشنگ بود سکوت جاده ای که

 نیم ساعتی یک بار ماشینی با گذرش سکوت جاده رو 

میشکست.شهاب سنگهایی که  با سرعت می اومدن و 

یادمه بچه بودیم میگفتن شهاب سنگ که میگذره

 ارزو کنید به ارزوتون میرسید و چقد اون شب ارزو کردم 

شب قشنگی بود با  آسمون اون شب و ستاره هایی که 

انگاری یه کوچولو باهام فاصله داشتن  و

 اون هوای سرد زمستونی:)) 

حرف من اینه که اگه روزهای سختی رو میگذرونیم ، غر 

نزنیم از زمین و زمان گلایه و شکایت نکنیم خودمون 

لحظات و روزای خوب رو خلق کنیم آفریننده خاطرات 

خوش باشیم روزای خوش مهمون نیستن 


که در بزنن و تشریف بیارن روزهای خوش همین

 روزاست که منتظریم بگذره ،،، روزای قشنگ بسازیم

 بذارید لبخند بیاریم رو لب اطرافیانمون بذارید 

اطرافیانمون ما رو آدم شاد و کسی که برا همه

 شادی خلق میکنه بشناسن :)) 

نمیدونم چی میگم فقط مینویسم انشالله که روزای

 قشنگی داشته باشید همیشه .

انشالله که به آرزوهاتون که مثل لبخندتون قشنگن برسید :) . 

راستی راستی یه تشکر ویژه داشتم

 از اونایی که ، چون از پارسال تا حالا پست نذاشتم

 ان فالو کردن و ذوق صدتایی شدنو ازم گرفتن بد بد بد :/

 ولی دوباره صدتایی گشته ام. 

اهان داشتم میگفتم تشکر ویژه از این دوستان ،،، 

راستش تا 

الان هر وبی رو دنبال کردم بخاطر وب و مطالب وب شون

 نبود و بیشتر نویسنده وب مهمه واسم و اگر من شما رو 

دنبال میکنم بدونید آدم خوب و با شخصیتی هستید

 چون من هر وبی رو دنبال نمیکنم عهه 

اون بچه چه ذوقیی کرده .

 پ ن : خیلی خشت زده ام میدانم باری

پ ن : برام دعا کنید روزای سخت و سرنوشت سازی

در انتظارمه :))

 لبخند فرامووش نشه مهربوناا :))



خودم این شعر رو خیلی دوس دارم

کوتاه اما یه دنیا مفهوم داره

اولین چیزی که برداشت کردید از 

این شعر چی بوده ؟ :))

پ ن : جووونااای بیانی مون روزتون مبارک :)


روز جوونایی که نفهمیدن جوونی چی بودع مبارک

روز جوونایی ک جوونی خوبی داشتن مبارک انشالله که همیشه شاد و سلامت باشید :))

من خودم هنوز جوون نشدم نوجوونم هنوز ۱۸

هم نشدم کنکور هم بدم بازم ۱۸ نیستم

این اولین باره که دارم سنمو میگما

پ ن : خبر داری که خوبتر از خوبتر از خوبتری

پس لبخـــــنــ:))ــــد فرامووش نشه مهربونا :))


خودم این شعر رو خیلی دوس دارم

کوتاه اما یه دنیا مفهوم داره

اولین چیزی که برداشت کردید از 

این شعر چی بوده ؟ :))

پ ن : جووونااای بیانی مون روزتون مبارک :)

روز جوونایی که نفهمیدن جوونی چی بودع مبارک

روز جوونایی ک جوونی خوبی داشتن مبارک

انشالله که همیشه شاد و سلامت باشید :))

من خودم هنوز جوون نشدم نوجوونم هنوز ۱۸

هم نشدم کنکور هم بدم بازم ۱۸ نیستم

این اولین باره که دارم سنمو میگما

پ ن : خبر داری که خوبتر از خوبتر از خوبتری

پس لبخـــــنــ:))ــــد فرامووش نشه مهربونا :))


خب روز معلم نزدیکه

دارم با خودم فک میکنم بی نام

تصور کن سال بعد روز معلم بهت

تبریک بگن واای اگ بشهههانشالله که میشه

بنظر من معلم داریم تا معلم

بعضی معلم ها هستن که زندگی ادمو

تغییر میدن با حرفای قشنگ شون

معلم خوب اونی نیست که خوب درس میده

اونیه که خوب تربیت میکنه اون چند ساعتی

که کنار دانش اموزاعه ، کسی که 

چیز خوبی رو به دیگری یاد میده معلمه

،،من معلم های زیادیـ

داشتم که عالی بودن و خیلی چیزای خوب 

ازشون یاد گرفتم از  خانم د ، دبستان

حجب و حیا رو یاد گرفتم چقد حرفاش

قشنگ بود و برای بچع هایی که معصوم بودن

و حالا داشتن بزرگ میشدن درس اخلاق و پاکی میداد

راهنمایی اقای ،ه ، کسی که جوون بود و فاصله

سنی ش با ما کم بود و ابجی صدامون میزد

نمیگفت سلام دانش اموزا میگفت سلام خواهرای گلم

حرفاش حرف نبود ک طلا بودن طلا

قصه زندگیش تلخ بود اما شیرین ش کرد

اگه نیم ساعت درس میداد ادامه وقتو حرف میزد

نصیحت مون میکرد ولی متوجه نمیشدیم 

حرفاش قشنگ بودن نصیحت هاشو جوری

میگفت ک به کسی بر نخوره ،،،

همیشه میگفت ابجیای من مواظب خودتون باشید

اعتماد نکنید نذارید شکستی بخورید

ی حرفشو یادمه ک به همه مون

 میگفت 

تو حق نداری ی مادر رو از داشتن پسر پاک محروم

کنی تو حق نداری یه زن رو از داشتن همسر پاک

محروم کنی تو حق نداری یه فرزند رو از داشتن

پدری پاک محروم کنی و مهم تر از همه تو حق نداری 

خدا رو از داشتن یه بنده پاک محروم کنی و بعد

میگفت حالا برا پسرا اینم میگم فقط برعکسشو 

همیشه اقای ، ه ، ابتدای درس یه بیت شعر مینوشت

یادمه همه دفتر خاطراتمونو برده بودیم واسمون شعر یادگاری

نوشت ،، همه شعرهایی ک ابتدای درس رو تخته مینوشت 

رو هنوز دارم ، انقد عزیز بود واسمون که همسرش و 

نی نی ش هم دوس داشتیم

توی دبیرستان هم خانم س ، لبخند رو ازش یاد گرفتم

درسی ک باهاش داشتیم درس خسته کننده ای بود

اونم ساعت دو ظهر ، اما انقد خوش خنده بود

وقتی با لبخند و مهربونی درس میداد خستگی معنایی نداشت

دیگ ، یه روز کل مدرسه رو ناهار داد و هنوزم طعم خوشمزه اونـ

غذا رو یادمِ و اقای ، الف ، حرفاش خاص بودن

سن بالا بود با کوله باری از تجربه

 همه حرفای ناب ش رو یادداشت کردم

میخواستم بگم بعضی معلم ها معلم نیستن

بلکه معجزه ای هستن تو زندگی مون 

پ ن 1 :  پیاپیش روزتون مبارک معلم های گل ،

معلم های بیانی رو نمیشناسم روز شماهم مبارک :)

پ ن 2 : کنکور ازمایشی اول شدم  برنامه ریزی

خوب دارم پیش میرم

پ ن 3 : حالتون چطورهه ، انشالله که حال دلتون عالی

 باشه رفقا  

پ ن همیشگی : لبخند :) فراموش نشهه مهربوناا


خب روز معلم نزدیکه

دارم با خودم فک میکنم بی نام

تصور کن سال بعد روز معلم بهت

تبریک بگن واای اگ بشهههانشالله که میشه

بنظر من معلم داریم تا معلم

بعضی معلم ها هستن که زندگی ادمو

تغییر میدن با حرفای قشنگ شون

معلم خوب اونی نیست که خوب درس میده

اونیه که خوب تربیت میکنه اون چند ساعتی

که کنار دانش اموزاعه ، کسی که 

چیز خوبی رو به دیگری یاد میده معلمه

،،من معلم های زیادیـ

داشتم که عالی بودن و خیلی چیزای خوب 

ازشون یاد گرفتم از  خانم د ، دبستان

حجب و حیا رو یاد گرفتم چقد حرفاش

قشنگ بود و برای بچع هایی که معصوم بودن

و حالا داشتن بزرگ میشدن درس اخلاق و پاکی میداد

راهنمایی اقای ،ه ، کسی که جوون بود و فاصله

سنی ش با ما کم بود و ابجی صدامون میزد

نمیگفت سلام دانش اموزا میگفت سلام خواهرای گلم

حرفاش حرف نبود ک طلا بودن طلا

قصه زندگیش تلخ بود اما شیرین ش کرد

اگه نیم ساعت درس میداد ادامه وقتو حرف میزد

نصیحت مون میکرد ولی متوجه نمیشدیم 

حرفاش قشنگ بودن نصیحت هاشو جوری

میگفت ک به کسی بر نخوره ،،،

همیشه میگفت ابجیای من مواظب خودتون باشید

اعتماد نکنید نذارید شکستی بخورید

ی حرفشو یادمه ک به همه مون

 میگفت 

تو حق نداری ی مادر رو از داشتن پسر پاک محروم

کنی تو حق نداری یه زن رو از داشتن همسر پاک

محروم کنی تو حق نداری یه فرزند رو از داشتن

پدری پاک محروم کنی و مهم تر از همه تو حق نداری 

خدا رو از داشتن یه بنده پاک محروم کنی و بعد

میگفت حالا برا پسرا اینم میگم فقط برعکسشو 

همیشه اقای ، ه ، ابتدای درس یه بیت شعر مینوشت

یادمه همه دفتر خاطراتمونو برده بودیم واسمون شعر یادگاری

نوشت ،، همه شعرهایی ک ابتدای درس رو تخته مینوشت 

رو هنوز دارم ، انقد عزیز بود واسمون که همسرش و 

نی نی ش هم دوس داشتیم

توی دبیرستان هم خانم س ، لبخند رو ازش یاد گرفتم

درسی ک باهاش داشتیم درس خسته کننده ای بود

اونم ساعت دو ظهر ، اما انقد خوش خنده بود

وقتی با لبخند و مهربونی درس میداد خستگی معنایی نداشت

دیگ ، یه روز کل مدرسه رو ناهار داد و هنوزم طعم خوشمزه اونـ

غذا رو یادمِ و اقای ، الف ، حرفاش خاص بودن

سن بالا بود با کوله باری از تجربه

 همه حرفای ناب ش رو یادداشت کردم

میخواستم بگم بعضی معلم ها معلم نیستن

بلکه معجزه ای هستن تو زندگی مون 

پ ن 1 :  پیاپیش روزتون مبارک معلم های گل ،

معلم های بیانی رو نمیشناسم روز شماهم مبارک :)

پ ن 2 : کنکور ازمایشی اول شدم  برنامه ریزی

خوب دارم پیش میرم

پ ن 3 : حالتون چطورهه ، انشالله که حال دلتون عالی

 باشه رفقا  

پ ن همیشگی : لبخند :) فراموش نشهه مهربوناا


سلام  سلام انشالله که حال دلتون عالی باشه

سپاس از دوستانی که منو به چالش آینده من

 دعوت کردن و منم دوستانی که دنبال کننده 

وبم هستن رو به این چالش دعوت میکنم

 چالش آینده من یعنی تصورتون  از چند

 سال آینده تون رو بنویسید منم تصورم رو 

از ۷,۸ سال آینده در ادامه مطلب نوشتم.

.البته دیدم دوستان عاشقانه نوشتن 

منم عاشقانه نوشتم

پ ن ۱ : عاشقانه ای بی مخاطب 

پ ن ۲:  لبخند فراموش نشه مهربونا

من : + سرت تو برگه خودت باشه

-خانم معلم من ؟ من اصلا تقلب نکردم

+درخواست ویدیو چک بدم ؟

-نهه خانم آنچه عیان است چه حاجت به ویدیو چک  است

+میخندم و میگم امتحانت رو بنویس الان زنگه

دنگ پیغام رو باز میکنم و با دیدن اسم مامان لبخند دندون نمایی میزنم 

قبادی از ته کلاس میگه خانم نیکی (نیکی فامیلی مستعارمن)

-خانم نیکی نامزدتونه که لبخند زدید

خودکار رو به طرفش نشونه میگیرم و میگم خانم کنجکاو امتحانتو بنویس  

مامان:سلام عزیزم کی میای خونه ؟

من : یه ساعت دیگه خونه م ✔✔

مامان : پس اونجا چیزی نخور زودتر ییا ته چین داریم .

دینننگگگگ

زنگ مدرسه به صدا در میاد از مدرسه بیرون

 میام هوا ابریه و منم عاشق این هوا ماشین نیاوردم

 تایکم پیاده روی کنم تو راه به درختای

دو طرف جاده نگاه میکنم حال دلم عالی میشه

 توی پیاده رو به فروشگاه ها نگاه گذری میندازم 

و میرسم به ایستگاه تاکسی 

*محلهه گل یاس یه نفر

(گل یاس اسم مستعارمحله ما )

کنار شیشه میشینم

بارون اروم اروم شروع میکنه به باریدن خستگی یه روز کاری ازم فراری میشه 

به لبخند به بیرون نگاه میکنم به شهر به ادم ها

 با خودم فک میکنم  الان به چی فک میکنن؟ 

دغدغه شون چیه ؟ حال دلشون خوبه ؟

 ساز زندگی شون کوکه؟ تو فکر و خیال خودمم 

که پیغامی دریافت میکنم با دیدن اسم

 نامزدجان لبخندی میزنم :))

نامزد- : سلام خسته نباشی ❤

من+ : سلام ممنونم سرکاری؟

-اره یکم سرم شلوغه ،حالت چطوره مهربونم 

+عالــی❤

-راستی مامانت منو ناهار دعوت کرده بیت شما

+دیدم مامان پیام داد زودتر برم خونه و غذا نخورم مدرسه نگو برا داماد جونش غذا پخته

-بعلهه اونم غذای مورد علاقه م رو

یه داماد که بیشتر نداره دامادها هم که خیلی عزیزن حالا حسودی نکن میخواستم بت بگم برا چاپ کتاب جدیدت با ناشر جدید حرف زدم اومدم خونه برات تعریف میکنم اون سناریوت رو هم تموم کن مشتاق خوندنشم

+جدییی میگییی وای ممنونمم

-خواهش عزیزدل فقط ته چین سهم تو رو نگه دار واسه من 

+من که میدونم برا غذا داری میای خونه ما و دیدن من برات مهم نیست :/

-خوشم میاد باهوشی

+اذیتت نکنن حرص آدمو در میاری

-آدم ؟من که آدمی نمیبینم اهاان خودتو میگی ؟ مگه تو دیوونه آدمی ؟

+بلاکت میکنمااا

-بلاک کن از خونه تون ک نمیتونی بلاکم کنی من میام ته چین جونم رو نوش جان میکنم

+شیکمو

-خیلی حسودی بی نام، تو پست اول وبت که به حلیم حسودی ت شد الانم به ته چین

+خداافظ خدا شفات بده

خنده م میگیره

-خدافظ عزیزدل من خونه تونم زودتر بیا دلتنگتم

+منم دلتنگم که با دیدنت میدونم هر بار دلم جون تازه ای میگیره

-❤

*دیوونه خونه مونه منو سرکار گذاشت

آقا من همینجا پیاده میشم

از تاکسی که پیاده میشم شدت بارون بیشتر میشه☔

 با سرعت به طرف خونه میرم شاید هر کسی

 الان منو ببینه فکر میکنه به خاطر خیس نشدن

 زیر بارونه که دارم با عجله میرم اما  من به

 خاطر دیدن حضرت یار و دلتنگیه که به 

سرعت به طرف خونه میرم


پ گ : فعالیتم زیاد نشده تو وبم ؟ 

پ گ : حالم خوبه :)

برعکس همیشه ابتدای پست میگم : لبـــخنــ:)ــد

با یه اجی وبلاگی داشتم حرف میزدم

رفتم وبش سرکارش بذارم

شات گرفتم بخونید اون چت مشکی هاـ حرفای منه








حالاااا ت دوست منووو ببینیددددد

دوتا عکس اولیووو فقط گذاشتتتتتتهه ک خواستگار اومدع


 
رد دادم میدونم


مکالمه من و دوست جانم ریحان  
+ریحان : بی نام
-من : بله 
+ریحان :  بی نام کتابو بذار کنار کارت دارم
- من : جان بگو :)
+ ریحان  دیشب میخواستی چی بگی بهم ؟
- من : یادم نیست
ریحان : راجع به فلان خواننده و ترانه ت بود
من : اهاان آن خواننده رو میگی 
ریحان : تعریف کن چیشد
من : در جریان ترانه سرایی هام ک هستی
ریحان : اره 
من : آن خواننده داشت ب بچهها میگفت 
دنبال ی ترانه سرای خوبم برا همکاری
من گفتم ترانه سرایی میکنم 
بعد اون گفت شوخی ؟ 
گفتم ن جدی میگم  اون باور نکرد
گفت پس من ی تیکه ترانه میگم
ادامه شو تو بساز اون گفت منم ادامه شو فی البداهه گفتم دوبارع
باور نکرد گفت پس الان ی ترانه بنویس 
نوشتم وقتی خوند تعجب کرد گفت به سنت نمیخورد
این استعدادو داشته باشی  توی چند دقیقه کار ب این قشنگی رو بنویسی 
ریحان : گفت قشنگه ترانه ت ؟
من : اولش سرکارم گذاشت گفت این چی بوود
بعد گفت دختر تو می عالی نوشتی 
دو تا دیگ براش نوشتم فردا شبش گفت 
امروز با گیتار خوندم خیلی قشنگ در اومدع این
کارم ب زودی میذارم تو سایت خیلی حس
خوبی ب ادم منتقل میکنه شعرهات ،دومیلیون خوبه ؟
من گفتم پول نمیخوام همینکه حس خوبی ب
شنوندع بده برا من کافیه 
ریحان : خنگ پولشو میگرفتی میدادی ب من
من : اتفاقا بچها هم همینو گفتن
ریحان : واو بی نام خیلی هیجان داره ها
ی خواننده کارتو بپسنده اینم ک داره معروف میشع
ازت دعوت ب همکاری نکردددد؟؟؟
من : چرا اتفاقا 
ریحان : خوووب تو چی گفتی ؟؟؟  صد درصد ک قبول کردی 
من :  اتفاقا گفتم نه
ریحان : چراااا
من : خودت میدونی هدف و ارزوهام ی چیز دیگع س
اینکه ترانه ها رو براش نوشتم فقط برا این بود
خودمو بش ثابت کنم اولین بار بود تونستم خودمو
ب یکی ثابت کنم .
ریحان : موقعیت خوبی بود چرا از دستش دادی
من : ب دلایلی ک خودت بهتر میدونی :)))
ریحان : بی نام خااک لاقل مخشو میزدی عاشقت
میشد
من : میدونی ک اهلش نیستم دیونع
ی چیز بگم بخندی بهم
ریحان : چی؟
من : وقتی گفت ترانه هایی ک نوشتیو بفرست دایرکتم 
نرفتم دایرکتش دادم اجی. فرستاد واسش
ریحان : خیلی خنگی ولی خداییش استعداد
 نوشتن رو  داری
من : خوب بالخره منم ی ایطور چیزایی در خودم دارم

پ ن : لطفا اسم خواننده رو ازم نپرسید :)))

خب خب خب سلااام

انشاءلله که حاال دلتون 

عاللییی باشه من که عاللیی ام 

برریم ادامه مطلببب رفیق

خوب اما چالش 

البته شاید اسمشو نمیشه گذاشت چالش،

من صفت و ویژگی هایی رو

گفتم و شخصی ک با اون صفت و

ویژگی میشناسمو نوشتم

1: مهربون ترین ؟ : همه افرادی که دنبال میکنم

2:خوش اخلاق ترین ؟

دختر : آرام ، پسر : جناب منزوی

3: باحال ترین : 

دختر : ؟ پسر : زن داداشم فتل

 4:خنگ ترین :

دختر : ملینا ( ملینا ناراحت نشو با پیامی ک به بابات دادی

گفتی شوهر میخوای من ب این نتیجه رسیدم )

 پسر ؟( والا این شوخی خنگ ترینو ترسیدم با

 اقایون داشته باشم )

5:شوخ ترین :

دختر :؟ پسر : لوک ( بابت همه شوخی هات مرسی)

6: حرفاش قشنگه :

دختر : لاله پسر : جناب BomBom

7: خوش خنده خوش برخورد :

دختر : کاکتوس ، قلقلی ، دنا ، یاسمن ها ،

 نیلوفر  و دوستش،پریساسادات

 رازک، 

پسر : اقا ابولفضل ، آقا محسن .

8: جدی ترین : دختر: گاهی فوتفتوو

پسر : جناب قدح ، اقا غلامرضا،نویسنده اشنا،اقاعلی 

9: کتاب خون: دختر : sizda

( رو اعصاب من ک کم حرف میزنه)

پسر : ؟

10: اهل قلم : دختر :؟ پسر : اقا امیررضا


این ده ویژگی رو همه رووو من دارم 

انچه  خوبان  همه دارند ،،، من همه را باهم دارم

اعتماد به سقف هم خودتونید

چند نفری که اسمشون نبود دیگ ببخشید

شناختی ازتون نداشتم

 من دنبال کننده هامو و

کسانی ک اسمشون گفته شده دعوت میکنم

به این چالش

شرکت و حضور شما باعث شادی روح ان مرحوم

عععه ببخشید اشتباه شد

این که برا اعلامیه ختم بود

شرکت و حضور شما باعث شادی 

دل بنده میشود :)) 

پ ن 1:

لبــخـــ :)ــــنــــد :))

پ ن 2:

یه ارزوی قشنگتو بگو❤این ماهـــــخیلی خاصه و

دریابیم این ماه قشنگ رو، التماس دعا


چن روز پیش هم پست خدافظی گذاشته بودم 
نظردهی غیرفعال شد چون میدونستم با دیدن تون 
بغضم میشکنه و رفتن سخت میشه واسم.
این وب پاک نمیشه می مونه یادگاری :)
چون کامنت های شما زیر این پست هاعه :)
 فراموش نمیشید همه تون عزیزید :)
حلال کنید اگه حرفی زدم که رنجوندمتون
حلال کنید :)) 
خوشحالم که این وب حس خوب بهتون می داد 
خوشحالم :))
انشاءالله که بیان یه عالمه وب انرژی مثبت
داشته باشه همچنان و بیشترتر شه :)) 
ممنونم از محبتهاتون ممنونم از اینکه
مهربون صدام میزدید ممنونم بابت همه چی :))
التمااس دعا :)) تو دعاهام هستید همیشهه :))
و بی نام چمدان به دست نگاهی ب این وبـ
می اندازد و بݝضش را قورت میدهد
و میگوید لعنت به رفتن هایی که خودتم دلیلشو نمیدونی.
آخرین پ ن : لبخند فراموش نشه :)

سلامم راستش خودمم نمیډونم چیشد 

ک الان اینجام و برگشتم

فقط اینو میدونم دلم براتون تنگ شده بود

و دلتنگی منو برگردوند :))

این پست موقت نظردهیش بسته س اما

نظردهی های پستهای قبلی  و تماس با من دوباره فعال شدن:))

20و چند روز مونده ب کنکور و قول میدم

با خبرای خووب خوشحالتوون کنم

حالم خیلی خووبه خیلییی

دلم میخاااد الان وسط جنگل بودم و نم بارون بود و

کلی  میدویدمممبس ک پرانرژی ام

این انرژی در روزهای پایانی امتحانات عجیبه خخ

لبخنددددد فراموش نشه


سلااام بر همه انشالله که حال دل همه خووب باشه :)

چند شب پیش یه خواب عجیبی دیدم 

خواب دیدم یه نفر میاد دستمو میگیره میگه

 

میخوام نیمه گمشده ت رو نشونت بدم

قیافه من تو خواب 

یه پسر جوون  رو نشونم داد و گفت 

این همسر اینده توعه خوب قیافه ش رو ب خاطر بسپار 

یه جوون یکم ریش داشت عینکی بود و تیپ رسمی 

قدش از من کوتاه تر بوود 


بعد دیگ از خواب بیدار شدم برا دوستام ک تعریف کردم ک

بچهااا نیمه گمشده گور ب گور شده بینام پیدا شد 

یچها شوخی میکردن ک بی نام ی اگهی میزنیم تو رومه

کسی با این مشخصات اگ دیدید تحویل بی نام بدید 


گفتم میخام بش بگم عینکیی من لعنتی کجاا بودی تا الان

ریحان میگفت ن بگوو مرد ریش مشکی من 

یکی از بچها گفت عهه این مشخصات داداش منهه 

عرووس گلموون رو پیدا کردم


ریحان میگه بینام انقد ک میدونم تو تا 25 سالگی قصد ازدواج نداری 

اگ بشنوم بی نام نامزد کرده از خوشحاااالی 

نه هااا از تعجببب

سکته میزنم

میگم ریحان اگ بدونم سکته میزنی همین فردا نامزد میکنم

تا توو سکته بزنی از دستت رااحت شمم 

ریحاان با حررص میگه خیلیی خبیثیییی 

خخخ

پ ن 1

کنکووور  خوب داده شد برا نتیجه دعاا کنید :)

پ ن 2

لبخنددد فراموش نشه مهربونااا:)



با دوست جان جانم رفتیم بیرون یعنی اولین

تفریحم بعد کنکور چاقو تفنگو خوب اومدماا


رفتیم بازار رفتیم پارک رفتیم پیتزا

رفتیم کتاب فروشی کتابخونه وکتاب فروشی جدید 

کتابای مورد علاقمو یهو دیدم 

هی نگاه میکردم و هی ذووق میکردم

همون کتابایی ک دنبالشون بودم

یعنی جوری ذوق زدع شد بووودم

که دوستم مات و مبهوت منو نگاه کرد و

گفت بی ناام نمیدونستم تو انقد عاشق کتااابی

کتاب دنیای سوفی عقاید یک دلقک  بابالنگ دراز . ،راز،دختری که رهایش کردی  من زنده ام وقتی مهتاب گم شد و.

چنان ذووق مرگ شدم که  

اخرین باری که انقدر ذوق زده شده بودم رو

یادم نیست کسایی کع عشق کتابن میفهمن

حس خوشحالی و ذوق زدع گی منو

الان انقد پرم از حس خوب و شادی

که دوست داشتم خوشحالیمو باشماها تقسیم کنم

من چه سبزم امروز نکند اندوهی سر رسد 

از پس  کوه :) سهراب  سپهری عزیز

برگشتنی پیاده اومدیم یعنیا کلی پیاده 

اومدیم هوا تاریک شده بود عجب هوایی بووود

ماشین ها هم باسرعت از بزرگراه میرفتن دوستم با اون

صداش اهنگ میخوند البته انقد جاده شلوݝ بود

که صداش به گوشم نمیرسید

دوستم گفت الان یه ماشین زیرمون میگیره

نتیجه کنکورو هم نمیفهمیم گفتم واای چ

بهترررر یکی بیاد منو زیر بگیره فقططط ماشینش

مدل بالا باشه شیک بمیرم

بس که اب خوردیم ترکیدیم

یه اهنگ گذاشتم متن ش عالیه 

حیفه اگ گوش ندید لینکشو میذاارم

پ ن : لـــــبـــــخــــنــ:)ــــد

الـــــهــــی کـــــــهــــ هـــر روزتــــون پــــر از لـــبــــخـــنـ:)د بـــــاشـــهــــ :)ـــــــ


لینک اهنگــــــــــ

دریافت




بچه هااااا قبووووول شدمممم هوراااا

خدایااااا شکررررررت هورااااااا

دانشگاه فرهنگیان و تمامی رشته ها و 

دبیری شهید رجایی تهراان وو .

رتبه م اخرای سه رقمی ها بودم

مجااااز شدممم دستتتتت و هورااا خدایا شکرت

بفرماااایدددد شیرینی

ممنونمم از همه شماهاااا

بابت دعاهاتون محبت هاتون پیگیری هاتون

وات و تل و سروشم از شدت پیامای

تبریک و چیشد چیشد هنگ کرده

الانم کلی نظر خصوصی ک چیشد بی نام

دریافت کردم ممنونممم ممنونم خداجونم

برا انتخاب رشته م دعاا کنین

پ ن : لبـــــخــــنــــد :)


نتیجه کنکور بی نام چه میشود؟

 آیا بی نام پس از دیدن نتیجه خود

از خوشحالی در هوا میپرد 

یا که از ناراحتی هدفون به گوش

بر تخت خود مینشیند و زار زار میگریستد !

بررسی این خبر  در اخبار ساعت 22:30 امشب

میگن امشب رتبه برتری ها رو

اعلام میکنن و خوده سازمان سنجش

به نفرات اول زنگ میزنه

با بچه ها به شوخی تو کافی شاپ

میگفتیم گوشی هاتون رو خاموش نکنین

حسینی بای امشب حتما زنگ میزنه

مصاحبه میکنه باهاتون

به مامان میگم استرس دارم

شروع میکنه غر زدن این مدل :

استرس چیو داری کنکور استرس

داشتی زدی با گریه اومدی خونه

نداشته باش یا قبول میشی یا ن

فهمیدی ؟؟؟؟

من : غلط کردم

مامان : بیخود هم کردی

دستش درد نکنه داره میخندونه منو 

استرس یادم بره خبر نداره از دیشبـ

صد بار سایت سنجش رو چک کردم

و بس که پوست ناخن م رو جویدم

پوست نمونده واسم 

میشه یه صلوات واسه موفقیت من و

همه بچه هایی که منتظر نتیجه زحمات

و تلاش ها و اشک ها و نگرانی ها و استرس هاشونن بفرستید

اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم :)

این فیلم رو الان دیدم کلی خندیدم حرف دل

ما کنکوریااا رو زده

دریافت





پ ن : لبــــــخـــــنــــــد :))


خانوم خونه ت یعنی همونی که :) . اخرشب کرم مرطوب کننده

میزنه به دستاش ،،

چون از صبح که بیدار میشه

مشغول کار های خونه س و

دستاش خشک میشن و 

کرم نرم کننده میزنه ! 

و توی مرد فقط بوی اون

کرم رو متوجه میشی و

میگی چ بوی خوبی دارع این کرم

و متوجه درد و خشکی دستش

نیستی !!
فقط دستای یک زن نیست
ک چروک و خشک میشن و
با نرم کننده
میپوشونه خشکی دستشو که مردش نفهمه :)
قلب یک زن هم چروک و زخم میشهـ با محبت

 میپوشونه روشو ک مردش نفهمه ‌:)
هیچ گاه یک مرد
متوجه اندوه های پنهانی
خانومه ش نیست و نمی شود :) 
چرا که در پس لبخندهایش پنهان شده اند ‌:)

یک دختر یک زن یک مادر

تنها چیزی که از مردش

از عشـق زندگی اش میخواهد

توجه است و توجه و توجه !

قدردان مهربانی های جنس

مخالف زندگی ات باش

شک نکن محبت یک مونث

همیشه دلسوزانه و بی هیچ 
چشم داشتی ست باور کن باور کن .

محبت کن .یک مونث بدون محبت می میرد !


پ ن : 
سه عکس رو به ترتیب گذاشتم
که اینو بگم عشقی قشنگ و 
واقعیه که به پای هم پیر بشن :))
براتون دعا میکنم به پای کسی
که دوسش دارین پیر بشین :))
میگن : عشق واقعی اونیه
که از تصور پیرشدن کنارش
خوشحال میشی :))



پ ن : 
حرف دوستم  
بی نام تو که سینگلی و بدبخت تر از خودم
بی جا میکنی پست عاشقانه میذاری
من : چند بار بت بگم تنهایی ترجیح منه نه
دوستم : نه تقدیر من
پ ن الان :  اهنگ ،هشدار موبایلم صدای خروسه
فعال کردم این ساعت زنگ بخوره
که بیدار شم البته خودم بیدار بودم
اهل بیت خونه مون گفتن این چ 
اهنگ هشداریه اخه فک کردیم خروس
اومده تو خونه
پ ن : لبـــــخـــــنــــد :))


سهراب ؟ سهراب ! صدایم

را میشنوی سوالی دارم !؟

سهراب قایقت جا دارد؟؟

من نمی آیم !

خود کلبه ای میسازم

دور از آدمها !!

من باشم و من !!

فقط سهراب بگو قایقت جاا دارد؟؟

آدمها را سوار قایقت کن سهراب !

دور کن آدمها را از من سهراب !!!

من باشم و این کلبه

من باشم و بیخیالی !

و خیال بافی های 

دخترانه ام !!!

و آرزوهای نرسیده ام !!!

من باشم و بازی با عروسک هایی

که هیچ گاه نداشته ام !!!!

سهراب آدمها را دور کن از من !

سهراب شعر تازه نداری؟

نو نو باشد ؟ تن خور اول باشد شعرت

که دلم میشنود !!!

و شعر مرا آرام میکند سهراب !

یک قایق برایم شعر بفرست سهراب !

برایم میفرستی سهراب ؟؟


پ ن : لبـــخـــنـــ :)ـــد 


دختران نینجا توی عصر جدید عالی ان
کارجذابشون به هر دختر ایرانی غرور میده
امشب اون دختره مربی شون که 
گفت فقط یک بار یه مردی رو
که مزاحمت ایجاد کرد مجبور شدم بزنم
گفتن خوب زدیش؟ گفت اره خیلی زدمش
یاد یه فیلم افتادم ادامه مطلب
ببینید :)) 

دریافت




ـمیدونم همه اقایون بیانی چقد باشخصیت و مودبن
حرفام با یک عده دیگن 
بذار دختر سرزمینت مث ناموست باشه
بذار بتونه بهت اعتماد کنه
بذار بدونه واقعا مردی
اون تیکه ویدیو ک از تاکسی گفت
ک بچسب ب در تاکسی
نذار ی دختر مجبور شه 
نرسیده به مقصدش پیدا شه
نذار بی اعتماد شه 
نذار وقتی بهش محبت میکنی
ته ش خواسته خودتو بگی
و نابود کنی تصورشو که
فک میکرد مهربونی ها و محبتت
بی منظوره .خیلی حرفا هست
ک باید نوشت ولی یه جایی 
نمیشه  نوشت !
هیس دخترها فریاد نمیزنند !
دم اونایی که مردن گرم
دم اونایی که وقتی میخان
تو بازار از کنارت رد شن
میخان نخورن بت میگن
ابجی میای کنار رد شم !
دم اون مردایی گرم
که  جلو تاکسی نشستـ
میبینن عقب تاکسی
همه مردن میگ ابجی شما بشین جلو !
( این واسه خودم پیش اومد و
چقد خوشحال شدم از غیرت یک مرد )
دم مردهایی که واقعاا مردن گررم ! 
روز مرد نداریم اما مرد مرده
هر روز روزشما مبارک :)
هر وقت مرد بودی و باغیرت بودن که
روز مردونگی توعه :))
پ ن :
کجااایید خانوما و اقاایون بیانی :))
 حالتون چطورهههه :))))))
پ ن :
لبـــــخــــنـــ:)ـــد 


گفتم و گفتن :))

گفتم : نقاب هاتونو بردارید

گفتن نه نمیشه

گفتم لطفا

گفتن خواهی ترسید ! 

گفتم از چی ؟

گفتن از دیدن خود اصلی  و واقعی مون 

گفتم بردارید !!

برداشتن! عقب رفتم ! ترسیدم .چشامو بستم .

گفتم بذارید نقاب هاتونوخواهش میکنممم ! 

ترسیدم از دیدن خود واقعی ادم هایی

که نقاب داشتن .ترسیدم از ادمای زیر نقاب

از خود اصلی شون ترسیدم

با خود اندیشیدم 

ایا من خودمم ؟

ایا منم نقاب زدم؟

ایا اگ نقاب دارم و 

نقاب بردارم خود اصلی م

رو ببینن جا میخورن؟

ایا خود خود خودمم؟؟

ایا شهامت  و جرعت 

برداشتن نقابمو دارم ؟

ایا ط نقاب داری؟

ایا جرعت برداشتن نقابت رو داری؟

هر ادمی یه نقاب زده

یکی ݝمگینه نقاب شادی زده !

یکی دروغگوعه نقاب راستگویی زده!

یکی نامرده نقاب مهربونی زده !

با خودم فک میکنم !

توام با خودت فک کن !

ط چه نقابی زدی؟

شجاعت برداشتن نقابتو و اینکه ادما

 خود اصلی تو ببینن ، رو داری؟؟

کاش اگ نقابی زدیم نقاب هایـ

قشنگی میزدیم !

پ ن : انشالله ک حال دلتون خووب باشه :))

خوبید ؟

پ ن : گفتن ضعیفی ! گفتم کسی که

اعتراف میکنه ادم ضعیف و ترسوییه

ادم شجاعیه !  از ط شجاعت بیشتری داره !

ولی دیگ منم دارم میشم یه ادم شجاع !

#درحال تغییرات خوب ! 

#شاید یک قدم مانده به خوشبختی ! 

#حااااالم خوبههه

پ ن : لبـــخــنــد :)

پ ن الان : یکی از دوستان گفت ناشناس 

رو فعال کن که بچها راحتتر باشن

چون بازید پست زیاد بود و no کامنت

فعال شد :))


من + : بیا بدووییم

_ : دیوونه شدی دختر

+ : آره

+ : بدوییم ؟

_ : مسخره مون میکنن 

+ : نگاه اون سمت اون دو تا مرغ

عشقها هم دارن میدویین 

_ : عزیزدلم بچه نشو میخندن 

میگن نگاه پسره پا ب پا دختره داره

میدوییع

+ : بذا مسخره کنن 

بذا بخندن 

ولی ارزششو داره که

دل منو شاد کنی 

و با تو که بدوییم از تهـ

دل بخندم و یه خاطره

قشنگ بسازی واسه هر دو مون

_ : از دست تووو دختر باشه

دستمو بگیر 

+ : ۱ .۲.

_ : ۳ بدوووو

نفس نفس +: تو که از من بچه تری

_ : پا به پای تو بچه میشم

# خیال پردازی های دخترونه

# یکی باشه که فقط باشه

# تنهایی

#حسادت

#تنهایی شیک تره

#انتظار نتیجه کنکور

هشتگ که میذارم #

مثلا #بیخیالی

بخونید هشتگ بیخیالی 

نماد هشتگ که میذارم بخونید

هشتگ

# خودمو برا هر نتیجه ای اماده کردم
هر چی شد شد دوباره میجنگم واسه هدفم
واسه شاد زندگی کردنم حیف این قلبمه
که لبخند نزنه :)) تو تنهایی هات لبخند بزن
بی نام مهربون و قوی و بیخیال و شاد :))
#حااالم خیلی خوبههه

#لبخند :))


گفتم و گفتن :))

گفتم : نقاب هاتونو بردارید

گفتن نه نمیشه

گفتم لطفا

گفتن خواهی ترسید ! 

گفتم از چی ؟

گفتن از دیدن خود اصلی  و واقعی مون 

گفتم بردارید !!

برداشتن! عقب رفتم ! ترسیدم .چشامو بستم .

گفتم بذارید نقاب هاتونوخواهش میکنممم ! 

ترسیدم از دیدن خود واقعی ادم هایی

که نقاب داشتن .ترسیدم از ادمای زیر نقاب

از خود اصلی شون ترسیدم

با خود اندیشیدم 

ایا من خودمم ؟

ایا منم نقاب زدم؟

ایا اگ نقاب دارم و 

نقاب بردارم خود اصلی م

رو ببینن جا میخورن؟

ایا خود خود خودمم؟؟

ایا شهامت  و جرعت 

برداشتن نقابمو دارم ؟

ایا ط نقاب داری؟

ایا جرعت برداشتن نقابت رو داری؟

هر ادمی یه نقاب زده

یکی ݝمگینه نقاب شادی زده !

یکی دروغگوعه نقاب راستگویی زده!

یکی نامرده نقاب مهربونی زده !

با خودم فک میکنم !

توام با خودت فک کن !

ط چه نقابی زدی؟

شجاعت برداشتن نقابتو و اینکه ادما

 خود اصلی تو ببینن ، رو داری؟؟

کاش اگ نقابی زدیم نقاب هایـ

قشنگی میزدیم !

پ ن : انشالله ک حال دلتون خووب باشه :))

خوبید ؟

پ ن : گفتن ضعیفی ! گفتم کسی که

اعتراف میکنه ادم ضعیف و ترسوییه

ادم شجاعیه !  از ط شجاعت بیشتری داره !

ولی دیگ منم دارم میشم یه ادم شجاع !

#درحال تغییرات خوب ! 

#شاید یک قدم مانده به خوشبختی ! 

#حااااالم خوبههه

پ ن : لبـــخــنــد :)


نامه ای به رفیق جانم

این پست واقعاا طولانیه سه ساعتی

طول کشید تا اماده شد

اگه خوندی تا اخرش که ممنونم

اگه نه هم که هچنان ممنونم ممنون که هستید

سلاام بی نامم  سلام رفیق خوب خودم

الان ۹ سالمه  بی نامم الان که این نامه رو مینویسم

نشستم زیر درخت همون حیاط خونه باغ روستای

مامان بزرگ ، بی نامم همون لباس کرم رنگ گلهای صورتی

همون صندلهای سفید ک دوسشون داری

رو پوشیدم نترس بی نام نمیرم تو اب و گل بارون ک

کثیف نشن قول میدم قول قول

بی نامم نی نی گوسفنده سفیده الان کنارمه

انقدهه ناازه که نگووو بی ناممم میخاد این برگه رو بخوره 

من برم رو شاخه بالای درخت بشینم که 

نتونه برگه رو بخوره بی نام همون شاخه بزرگ درخت

که تو خیلی دوسش داری صب کن برم بالا

پامو میذارم رو این شاخه حالا بالایی یهوو رسیدم صب کن  بشینم  خبب نشستم اخ اخ بی نامم لباست رو شاخه درخت پاره کرد ناراحت نشو بی نامم قول قول میدم ببرم

مامان درستش کنه باشه ؟! بنویسم ؟

بی نامم جانان من مهربان من .

زندگی یعنی زندگی یعنی جبر و اختیار

یعنی گذشته و آینده ای که چه با دستای تو ساخته شه چه بی اختیار تو ساخته میشع خوب یا بد تلخ یا شیرین

بی نامم فقط بدون که میگذره 

به حباب لب یک رود قسم

به کوتاهیی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم میگذرد آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند.

پس بدون که غم و شادی میگذره 

بی نامم لطفا همیشه قوی باش

از نوجوانی زبان و اعتماد به نفست رو قوی کن

بی نامم از خودت هیج وقت ضعف نشون نده

بی نامم ممکنه بارها از ادما چوب مهربونی ت رو بخوری

اما از مهربونی کردن پشیمون نشو چرا ؟

یه کلام زیبا از امام علی 

پس بدون که مهربونی کن حتی اگه 

مهربونی نبینی

بی نامم اگه دبیرستانت مدرسه ت 

 از دوستات جدا شدی بی نامم غصه نخور تا یک سال اول گریه و ناراحتینداشته باش که از دوستات جدا شدی که

وارد مدرسه سخت گیر و راه دور تر شدی باور کن همین مسیر زندگیت رو  تݝییر خواهد داد همین باعث میشه به هدفت به معلمی برسی پس بدون هر چیزی حکمتی داره 

بی نامم میدونم که عاشق عکاسی هستی

میدونم که میخواستی بری هنر اما نشد

بی نامم تو معلم خواهی شد

معلم هم یک هنرمند است تو به دانش اموزانت

هنر زندگی کردن هنر علم هنر ادب هنر مهربانی خواهی اموخت

پس بدون که میشه به همه ارزوها رسید

نگاهتو تغییر بدی خیلی چیزاا حله رفیق

بی نامم مادربزرگ رو میدونم

که عاشقشی اما عاشقانه تر

دوستش بدار چون دیگ نخواهی داشتش

بی نامم اون عزیزی که وجودش شیرینی زندگیت بود

شب قبل رفتن به اتاق عمل یه دل سیر نگاش کن

چون دیگ نمی بینیش، و عزیزان رفته دیگه .

 پس بدون تا عزیزانت زنده ن

قدربدون و کنارشون وقت بگذرون 

بی نامم اما بدون بعد این دو اتفاق تلخ

خدا خودش شیرینی هایی توی زندگیت

میندازه ک میگی خدایا دمت گرم

پس بدون که بعد هر سختی اسانی است 

بی نامم دوران کنکور ازت میخام

گوشع گیر و افسرده نشی

ازت میخام گریه نکنی ضعیف نشی باور کن

تموم میشه ارزششو نداره

پس واسه چیزیی که میدونی تموم میشه یه روز

حالتو بد نکن نمره ۲۰ ب درد اینده ت نمیخوره

اخلاق ۲۰ ادب ۲۰ ایمان ۲۰ فرهنگ ۲۰ و

این ۲۰ ها ب دردت میخورن

بی نامم عه صب کن صدام میزنن

جااااانم ماااامااان ،،،من این باااالاااام ،چییی چشممم اومدممممم

بی نام مامان صدام زده با مامان بزرگ

نون گرم اماده کردن نون محلی 

من میرم بی نام دوباره واست می نویسم

این نامه رو میذارم زیر این سنگ 

واسه اینکه باور کنی این نامه حقیقیه 

دوتا خاطره میگم بی نام

یادته کوچیک که بودی با داداش جان

اتیش بازی میکردین یه بازی خطرناک

یهو داداش نفت ریخت ووهووو اتیش اومد بالا

و موهات زغااال شدن تا چند ماه بعد رشد کردن!

بی نام یادته ! 

این چیه ؟

هیچی نیست مامان لطفاا نخونش

باشه دخترم نمیخونم تو برو نون محلی بخور

چشم بذا خدافظی کنم خدافظ بی نام

من امضا خود کودکی ات

و در همین حال مادر جان مداد را برداشته و مینویسد

بی نام دخترک مادر اکنون که این نامه را میخوانی

تو تا چند روز دیگر به خوابگاه خواهی رفت و 

من اکنون هر روز گریه میکنم در خلوت خودم

و بی نامم تو را ب خداا قسم غذایت را همیشه بخور

 امضا مادر بی نام کوچولو با موهای گیس شده

تاریخ بهار ۸۸-۸۹ 

پ ن : لـــــبــــخـــنـــــ :) ـــــد 


راستش من بچه ارومی بودم مدرسه

و خوب منم چنتا خاطرع میگم

بخندید ضایع نشم

حالا انشاءالله چند سال بعد

خاطره ها خودمو دانش اموزامو میگم

خوشا ب حال دانش اموزی ک معلمش من بااشم

اعتماد ب سقف هم خودتونید

جونم واستون بگه کلاس پنجم دبستان

علوم داشتیم من گرسنه م بود 

تو فکر اینک کاش امروز ک رفتم خونه

کباب داشته باشیم میون فکرام

شنیدم معلم گفت زله من

جیغ کشیدم فراااار کردم بیرون

ک دیدم کلاس رفته رو هوا

معلم کتاب رو دارع گاز میزنه

بچه ها میز رو 

نگووو درس راجع به زله بود

معلم گفت زله من فگ کردم زله اومده

یه بار هم راهنمایی پنجره کلاس بیرون که نگاه میکردیم

من گفتم اون دیوار چقد سفیده

مدیر پشت سرمون ایستاده بود و از شانس

فقط این تیکه حرفمو شنید که

چقد سفیده فک کرد پسری بیرون ایستاده

گفت دختراااا ماا الفرااار

یه بارم برگشتنی از راه مدرسع

هوا افتابی بود دوستم پالتوشو

گذاشت جلو چشاش افتاب اذیتش نکنه

گفت بی نام من جلومو نمی بینم تو مواظبم باش

جلوتر یه جوی اب عمیق بزرگ بود دوستم پاش لبه ش

بود میخواستم دستشو بگیرم بکشمش طرف خودم

نمیدونم چجوری شد هول شد دستم خورد پرت شد

ت  جوی اب

خب اینم چالش مدرسه بود

شماها هم اگه دوست داشتید 

شرکت کنید و خاطره هاتونو بگید

و این مهر حس خوبی داشتم

چون دیگه مدرسه نرفتم

خداروشکر هفته آینده 

قراره مهر دانشجویی رو تجربه کنم

انا ای ام من  ترم یکی

داداشم خیلی مسخره م میکنه

اخه بقول خودش سوالایی میپرسم

ک تابلوعه ترم یکی ام

مقطع راهنمایی رو دوس داشتم

خنده های از ته دل.

نیمکت زیر درخت.

هنوز خوراکی هایی که تو راه مدرسه میخوردیم

چنتا جعبه شو دارم توی جعبه یادگاری هام

ادامس برگ درخت مدرسه و .

جعبه یاددگاری نگو سطل زبااله بگوو

توکل به خدا سه چهار سال دیگه

دوباره وارد دنیای مدرسه و دانش اموزا میشم

من به خودم کلی روزهای خوب بدهکارم :))

پاییزتون پر از قشنگی انشاءالله :))

دلتون پر از ارامش انشاءالله :))

روزهاتون پر از لبخند انشاءالله :))

لبـــــخـــــنــــد :))


هنوز گیج خواب بودم که

گوشی رو چک کردم ببینم

چند شنبه س گفتم

وای چرا دوشنبه نمیااد ( روز اعلام نتایج )

که صدای داداش اومد که به بابا

میگفت مژدگاانی بده 

ماماان بلند گفت بییی نااام قبول شده؟؟؟

گفت نه اونو هنوز اعلام نکردن که

مربوط به باباعه

بابا گفت چی میخوای 

گفت بابا صدبده پول باشگاه رو هنوز ندادم

بعد بابا گفت باشه

داداش گفت بی ناااام قبول شدددد

منو میگین چنان از رو تخت پریدم پایین

و دویدم گفتم چییییشددد

زدم زیر گریه اما این بار گریه و اشک شوق

بابا بغلم کرد گفت دیدی گفتم قبولی

بابا کسی بود که از همون ابتدا امید میداد

وقتی بابا سجده شکر رفت 

توی اسمون بودم مامان با خوشحالی قران اورد

داداش و اینا اون داداشی اینا زن داداش

فامیلا دوستان همه تبریک گفتن و خوشحال بودن

زن داداش گفت ای کاش فیلم می گرفتم

خیلی باحااال بود فیلم هندی بود

چی میتونه به اندازه این خبر

که خانوم معلم شدم

خوشحالم کنه

خدایاشکرت

امیدوارم معلم خوبی بشم

وقتی روز مصاحبه خانومه گفت

ما به آدمایی مثل تو احتیاج

داریم برای معلمی چقد ذوق کردم

ممنونم از همه شماها دعاهاتون

انرژی مثبت هاتون

اونایی که قبل کنکور هم خانم معلم

صدا میزدن منو خدایا شکرت

انشاءالله که توی این راه موفق باشم

و معلم خوبی بشم

مامان گفت بی نامم راه جدیدی در پیش

داری مواظب خودت باش

همون بی نام همیشگی خودم بمون :)

و زن داداش گفت خودش عاقله

مواظبه :)) نگرانی هاشو میفهمم درک میکنم:))

خداجونم راه جدیدی که در پیش دارم

رویایی بود که امروز واقعی شده

منو در این راه یاری کن و دستمو رها نکن

و مواظبم باش توکل به خودت :))

لبــــــخـــــنـــــ :)ـــــد

این عکس رو خیلی دوس دارم

انرژی مثبت میده بهم

قیافه الان من


هیچ آدمی نیست که تا حالا محبتی

نکرده باشه، محبت به خانواده به رفیق

به عشق به همسایه و .

اما یه محبت هایی هست که یواشکیه :))

فقط خودت و خدات میدونی :))

محبت هایی که طرف مقابل نمیفهمه

و هیچ وقت هم قرار نیست بفهمه :))

مثل دعا کردن برای یک دوست یک عشق یک

اشنا یا که غریبه .

که شاید اصلا ط رو نشناسه و 

یا فراموشت کرده باشه :))

محبت هایی مثل وقتایی که 

جلوی پنجره برنج و نون میریزی

میدونی که چند ساعت دیگه کبوترا

و گنجیشک ها میان اونجا کنار پنجره

و جیک جیک کنان اونا رو میخورن و

نمیفهمن کی اینا رو واسشون ریخته :))

یا برداشتن یه سنگ یا شیشع از رو جاده 

که مبادا ماشینی اسیبی ببینه 

ماشین هایی که رد میشن متوجه این

محبتت نمیشن:))

یا که اب دادن به درخت و گل گلدون همسایه 

که نمیفهمه :))

یا که کمک به یه نیازمند که نمیفهمه

کی کمکش کرده :))

یا که ؟؟ کلی محبت یواشکی هست

که الان حضور ذهن ندارم 

شما بگو

میدونی رفیق محبت قشنگه خیلی قشنگ :))

حالتو خوب میکنه خیلی خوب :))

محبت های یواشکی خیلی قشنگه :))

خیلی قشنگ :)) چون بدون هیچ چشم داشتیه :))

چون میدونی اون فرد هیچ وقت نمیفهمه :))

شما هم تاحالا از این محبت های

یواشکی داشتین ؟ :))

پ ن : کسی از شما یا دوستان تون تجربه ای از

مصاحبه دانشگاه فرهنگیان داره ؟

اگه داره میشه راهنمایی کنید من رو ممنونم :))

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان استم

محرم نزدیکه

ارباب صدای قدمت می آید ❤

التماس دعا

همین محرم میدونم خیلی هامون

یواشکی همدیگرو دعا میکنیم

محبت و مهربونی کن :))

حتی اگه محبت و مهربونی نبینی

حتی ادمایی که قدر محبت و مهربونی ت

رو نمیدونن :) مطمن باش یه روزی دلشون واسه

محبت و مهربونی هات تنگ میشه شک نکن

پ ن اخر : لـــبــخـــــنــــد :))


خانوم خونه ت یعنی همونی که :) . اخرشب کرم مرطوب کننده

میزنه به دستاش ،،

چون از صبح که بیدار میشه

مشغول کار های خونه س و

دستاش خشک میشن و 

کرم نرم کننده میزنه ! 

و توی مرد فقط بوی اون

کرم رو متوجه میشی و

میگی چ بوی خوبی دارع این کرم

و متوجه درد و خشکی دستش

نیستی !!
فقط دستای یک زن نیست
ک چروک و خشک میشن و
با نرم کننده
میپوشونه خشکی دستشو که مردش نفهمه :)
قلب یک زن هم چروک و زخم میشهـ با محبت

 میپوشونه روشو ک مردش نفهمه ‌:)
هیچ گاه یک مرد
متوجه اندوه های پنهانی
خانومه ش نیست و نمی شود :) 
چرا که در پس لبخندهایش پنهان شده اند ‌:)

یک دختر یک زن یک مادر

تنها چیزی که از مردش

از عشـق زندگی اش میخواهد

توجه است و توجه و توجه !

قدردان مهربانی های جنس

مخالف زندگی ات باش

شک نکن محبت یک مونث

همیشه دلسوزانه و بی هیچ 
چشم داشتی ست باور کن باور کن .

محبت کن .یک مونث بدون محبت می میرد !


پ ن : 
سه عکس رو به ترتیب گذاشتم
که اینو بگم عشقی قشنگ و 
واقعیه که به پای هم پیر بشن :))
براتون دعا میکنم به پای کسی
که دوسش دارین پیر بشین :))
میگن : عشق واقعی اونیه
که از تصور پیرشدن کنارش
خوشحال میشی :))


پ ن : 
حرف دوستم  
بی نام تو که سینگلی و بدبخت تر از خودم
بی جا میکنی پست عاشقانه میذاری
من : چند بار بت بگم تنهایی ترجیح منه نه
دوستم : نه تقدیر من
پ ن الان :  اهنگ ،هشدار موبایلم صدای خروسه
فعال کردم این ساعت زنگ بخوره
که بیدار شم البته خودم بیدار بودم
اهل بیت خونه مون گفتن این چ 
اهنگ هشداریه اخه فک کردیم خروس
اومده تو خونه

پ ن : جشن ازدواج حضرت علی و خانوم زهرا

نزدیکه انشاءالله که همه جوونا خوشبت بشن :))
پ ن : لبـــــخـــــنــــد :))


هیچ وقت توی زندگی ت نگو که

نمیتونی و حتی اجازه نده که کسی

بهت بگه نمیتونی❕

اگه کسی گفت نمیتونی لبخند بزن

پاتو رو اون پات بنداز و بگو

بشین و تماشا کن :) 

واسه آرزوهات واسه هدف هات

بجنگ :)  نگو که نمیشه :)

از کجا میدونی که نمیشه ؟ :)

امتحان کردی و نشد ؟ :)

پس بهونه ممنوع :)

بجنگ واسه هدفت حتی ممکنه 

بارها زمین بخوری اگه زمین خوردی 

دوباره بلند شو خاک رو زانوت رو تمیز کن

و دوباره ادامه بده

من میگم میتونی توام بگو میتونم

یاعلی رو بگو و ادامه بده :)

رسیدن به هدف سخته :)

اما غصه نرسیدن به هدف دشوار تر :)

پیشنهاد میکنم تماشا فرمایید این کلیپ انگیزه دهنده را

 

✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌

همیشه ترس از مسخره شدن رو داشتم

و همین ترس باعث شد خیلی از هدف ها

و برنامه هامو بذارم کنار ولی دیگه دارم

درستش میکنم انا ، آی ام، من میتونمممم ✌

# افزایش اعتماد به نفس

#قوی تر تر شدن

#شجاع بودن

 چقد دیدن این کلیپ کوتاه واسم خوب بود

 

هدفم از همون اول معلمی بود 

خیلی ها گفتن نمیتونی 

انرژی منفی دادن اشکم رو در اوردن

اما شد :) دم اونایی که گفتن میتونی گرم :)

و من  حالا دانشگاهمم و 

دارم دنیا و زندگی جدیدی تجربه میکنم :)

زندگی خوابگاهی که هنوز عادت نکردم بش :)

اون شب دو شب گرسنه مون شد و 

نون مربا توی تاریکی که میخوردیم به

دوستان میگفتم تصور کنین قیمه س

یا اون شبی که سه چهار صبح ،خوابگاه روبه رویی

جیغ کشیدن زدن بیرون گفتن جن جن صدا میاد از بالا

نگهبان ها و سرپرست با دسته اهنیرفتن بالا دیدن

گربه بوده یکی از بچها گفت یاد فیلم

خوابگاه دختران ، افتادم من نترسیدما 

من خودمم گفتم گربه س آره و اینا وای مامانم اینا

القصهه قدر خونه و غذاهای مامان پز رو بدونید

وقتا که میام خونه خودمو و مامان بیشتر کنار

هم وقت میگذرونیم هر دو دلتنگ هم میشیم حسابی

پ ن : خدایا شکرت :) 

پ ن : خب یه طنز هم بذارم چاشنی پست

پ ن : لبخنـــــــــ:)ـــــدفراموش نشه :)

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها