گفتم و گفتن :))
گفتم : نقاب هاتونو بردارید
گفتن نه نمیشه
گفتم لطفا
گفتن خواهی ترسید !
گفتم از چی ؟
گفتن از دیدن خود اصلی و واقعی مون
گفتم بردارید !!
برداشتن! عقب رفتم ! ترسیدم .چشامو بستم .
گفتم بذارید نقاب هاتونوخواهش میکنممم !
ترسیدم از دیدن خود واقعی ادم هایی
که نقاب داشتن .ترسیدم از ادمای زیر نقاب
از خود اصلی شون ترسیدم
با خود اندیشیدم
ایا من خودمم ؟
ایا منم نقاب زدم؟
ایا اگ نقاب دارم و
نقاب بردارم خود اصلی م
رو ببینن جا میخورن؟
ایا خود خود خودمم؟؟
ایا شهامت و جرعت
برداشتن نقابمو دارم ؟
ایا ط نقاب داری؟
ایا جرعت برداشتن نقابت رو داری؟
هر ادمی یه نقاب زده
یکی ݝمگینه نقاب شادی زده !
یکی دروغگوعه نقاب راستگویی زده!
یکی نامرده نقاب مهربونی زده !
با خودم فک میکنم !
توام با خودت فک کن !
ط چه نقابی زدی؟
شجاعت برداشتن نقابتو و اینکه ادما
خود اصلی تو ببینن ، رو داری؟؟
کاش اگ نقابی زدیم نقاب هایـ
قشنگی میزدیم !
پ ن : انشالله ک حال دلتون خووب باشه :))
خوبید ؟
پ ن : گفتن ضعیفی ! گفتم کسی که
اعتراف میکنه ادم ضعیف و ترسوییه
ادم شجاعیه ! از ط شجاعت بیشتری داره !
ولی دیگ منم دارم میشم یه ادم شجاع !
#درحال تغییرات خوب !
#شاید یک قدم مانده به خوشبختی !
#حااااالم خوبههه
پ ن : لبـــخــنــد :)
پ ن الان : یکی از دوستان گفت ناشناس
رو فعال کن که بچها راحتتر باشن
چون بازید پست زیاد بود و no کامنت
فعال شد :))
درباره این سایت